روزهای آتش و خون | همرزم شهید اسماعیلی از خاطرات پیش از انقلاب می گوید
به گزارش نوید شاهد خراسان شمالی ؛ شهید علی اصغر اسماعیلی
یادگار «فیض الله » و « گل نسا » پانزدهم اسفند 1332، در روستا بیار از توابع شهرستان مانه و
سملقان دیده به جهان گشود وی کشاورز بود و به عنوان بسیجی در جبهه های حق علیه
باطل حضور یافت و درنهایت در چهارم اسفند 1364، در فاو عراق به مقام شهادت نایل گردید.
متنی که
در ادامه ملاحضه می کنید خاطرات همرزم شهید است که در سی و دومین سالروز ولادت
این شهید بزرگوار منتشر می شود .
تظاهرات علیه رژیم طاغوت
خاطره بنده از شهيد علي اصغر اسماعيلي مربوط به دوران انقلاب و قبل از جنگ است. من و شهيد اسماعيلي و شهيد پاکدل همواره در تظاهرات عليه رژيم طاغوت در سالهاي اول انقلاب شرکت مي کرديم.
فرد باتجربه
شهيد اسماعيلي و شهيد پاکدل نیز در تضاهرات سال 57 تهران شرکت کرده بودند و به عنوان دو فرد با تجربه و براي روشن کردن اذهان عمومي و تحريک و شوراندن مردم عليه طاغوت به روستا امده بودند.
نامه جناب مهمان نواز
در آن زمان تنها روستاهايي که جرات تظاهرات را داشتند و بيشتر از روستاهاي ديگر دست به تظاهرات مي زدند، روستاهاي بيار،کشانک و اشخانه بودند بطوريکه مردم از کشانک تظاهرات مي کردند و به سوي اشخانه حرکت مي کردند ، ما هم به همراه مردم از روستاي بيار حرکت مي کرديم و در اشخانه همه به هم مي پيوستيم و به سمت امامزاده دلاور راهي مي شديم.
يک روز بنده در محضر جناب مهمان نواز بودم که ايشان نامه اي به بنده دادند وفرمودند که اين نامه را به اين سه روستا برسان و خبر بده که رژيم شاهنشاهي و افراد شاه از طرف قوچان و شيروان براي سرکوب نيروهاي انقلابي و تخريب و غارت روستا هاي کشانک، بيار واشخانه به سوي منطقه حرکت کردند و به مردم بگوئيد که اقدامات لازم را انجام دهند و خود را اماده کنند.
مقابله و ایستادگی
آن روزها چون نيروهاي انقلابي کم بودند و بعضي از مردم از ترس رژيم شاهنشاهي از خانه ها بيرون نمي امدند و چون مردم دست خالي بودند وهيچگونه سلاح گرمي در اختيار نداشتند، مقابله با ماموران شاه و ايستادگي در برابر انها کار سختي بود، به همين خاطر ما چند نفر، از جمله شهيد علي اصغر اسماعيلي و تعداد اندکي از مردم،براي جلوگيري و مقابله با نيروهاي شاه به جاده اي که از سمت قوچان و بجنورد به سمت اشخانه مي امدو نقطه اي نزديک نادر اباد مراجعه کرديم و مقدارزيادي سنگ وچوب و تنه درخت و هر جيزي که در دسترس بود ،در سر راه نيروهاي طاغوت ريختيم و راه را بر انان بند اورديم.
بنده به ياد دارم که ان شب شهيد اسماعيلي تا صبح بيدار ماندند و به مراقبت از جاده پرداختند که هيچوقت از خاطرم پاک نخواهد شد.
منبع : پرونده فرهنگی شهید